کتاب

خلاصه کتاب زنان در روزگارشان | تاریخ فمینیسم (مارلین لگیت)

خلاصه کتاب زنان در روزگارشان: تاریخ فمینیسم در غرب ( نویسنده مارلین لگیت )

کتاب «زنان در روزگارشان: تاریخ فمینیسم در غرب» اثر مارلین لگیت، یک بررسی جامع، تحلیلی و بی طرفانه از سیر تاریخی جنبش فمینیسم در تمدن غرب است که از قرون وسطی آغاز شده و تا قرن بیستم ادامه می یابد و چگونگی شکل گیری و تحول مطالبات زنان برای دستیابی به حقوق برابر را در بسترهای گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد واکاوی قرار می دهد. این اثر ارزشمند، با نگاهی آسیب شناسانه، نه تنها دستاوردهای این جنبش را ستایش می کند، بلکه به نقد و بررسی محدودیت ها و چالش های درونی آن نیز می پردازد و دیدگاهی واقع گرایانه از مبارزات پیوسته زنان ارائه می دهد.

برای شناخت عمیق تر از مبارزات مستمر زنان در طول تاریخ و درک ریشه ها، چالش ها و دستاوردهای جنبش فمینیسم، مطالعه این اثر ارزشمند مارلین لگیت، به عنوان منبعی قابل اتکا و تحلیلی، مسیری روشنگر را پیش روی خوانندگان می گشاید. این کتاب فراتر از بازگویی صرف وقایع، خواننده را به سفری فکری می برد تا با نگاهی تازه به ابعاد مختلف تاریخ فمینیسم در غرب بنگرد و با فعالان و متفکران برجسته این جنبش از کریستین دو پیزان تا سیمون دوبووار آشنا شود. در ادامه، سفری تحلیلی به قلب این اثر خواهیم داشت و مهم ترین سرفصل ها و ایده های اصلی آن را از نظر خواهیم گذراند.

مارلین لگیت: نگاهی به تاریخ نگاری فمینیسم در «زنان در روزگارشان»

مارلین لگیت، چهره ای شناخته شده در عرصه تاریخ نگاری فمینیسم و مدرس دانشگاه کاپیلانو در ونکوور کانادا است که دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه ییل دریافت کرده است. او در کتاب «زنان در روزگارشان: تاریخ فمینیسم در غرب»، هدف اصلی خود را ارائه روایتی جامع، زنده و قابل دسترس از جنبش های فمینیستی در غرب قرار داده است.

رویکرد لگیت در این کتاب، صرفاً مرور تاریخی نیست، بلکه او فمینیسم را در بستر پیچیده و درهم تنیده شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هر دوران بررسی می کند. این روش شناسی به خواننده کمک می کند تا نه تنها با وقایع، بلکه با چرایی و چگونگی شکل گیری آن ها آشنا شود. ویژگی منحصربه فرد کتاب لگیت، نگاه علمی، بی طرفانه و آسیب شناسانه اوست. او تعصب و قضاوت را کنار می گذارد و با دقت، هم به نقاط قوت و دستاوردهای جنبش زنان اشاره می کند و هم محدودیت ها، کاستی ها و حتی اشتباهات فعالان این حوزه را با شجاعت به تصویر می کشد. این رویکرد، کتاب «زنان در روزگارشان» را به مرجعی معتبر برای دانشجویان، پژوهشگران و هر علاقه مند به تاریخ فمینیسم تبدیل کرده است.

ریشه های عمیق مردسالاری و بسترهای اولیه فمینیسم

مارلین لگیت در فصول آغازین کتاب «زنان در روزگارشان»، به کاوش در ریشه های دیرینه مردسالاری می پردازد و نشان می دهد که چگونه این ساختار اجتماعی، بستری برای ظهور جنبش فمینیسم فراهم آورده است. او معتقد است که مردسالاری، قدمتی بسیار فراتر از فمینیسم دارد و در هر دوره ای که زنان از مشارکت در عرصه های عمومی محروم شده و فعالیت هایشان به فضای خانه محدود شده است، نشانه هایی از این پدیده مشاهده می شود.

فمینیسم و مردسالاری: تعاریف و میراث کهن

لگیت در فصل اول، به تعریف دقیق مفاهیم «فمینیسم» و «مردسالاری» می پردازد و بیان می کند که فرودستی زنان و سنت مردسالاری در تاریخ تمدن غرب، ریشه های عمیقی دارد. او دو منبع اصلی این فرودستی را مطرح می کند:

  1. میراث یونانی-رومی: این سنت، با تفسیری از ویژگی های فیزیکی زنانه و مردانه، زنان را از نظر عقلی پست تر می دانست و این نظریه به توجیه عدم مشارکت آن ها در حوزه های فکری و عمومی می پرداخت.
  2. سنت یهودی-مسیحی: با خوانشی گزینشی از سفر پیدایش کتاب مقدس (به ویژه ترتیب آفرینش و نحوه خلق حوا)، نه تنها زن را از مرد پست تر می دانست، بلکه تنها مرد را واجد جنبه روحانی محض می شمرد.

به این ترتیب، لگیت توضیح می دهد که چگونه هم قوانین طبیعی و هم احکام الهی، به تدریج توجیه گر اصلی طرد زنان از عرصه اجتماعی شدند و این باورها، سالیان متمادی در تار و پود فرهنگ و اجتماع غرب تنیده شدند.

از عیسی مسیح تا ژاندارک: بیداری های نخستین

در فصل دوم، لگیت پرده از نقش پیچیده دین مسیحیت در شکل گیری فرصت ها و محدودیت ها برای زنان در قرون وسطی برمی دارد. او به فعالیت های زنان عابد و پارسا، مانند راهبه ها، اشاره می کند و تحلیل دقیقی از ماهیت «فمینیستی» این حرکات ارائه می دهد. پرسش کلیدی لگیت این است که آیا این حرکت ها آگاهانه و با هدف فمینیستی آغاز شده بودند یا خیر؟ او نتیجه می گیرد که هرچند این فعالیت ها ضرورتاً با انگیزه های فمینیستی آغاز نشده بودند، اما صومعه ها نقش حیاتی در فراهم آوردن فضایی برای استقلال، فعالیت های علمی، هنری و معنوی برای زنان ایفا کردند. این مکان ها، پناهگاهی برای زنان در برابر خشونت زندگی دنیوی بودند و تنها جایگزین عملی برای ازدواج یا ازدواج مجدد محسوب می شدند. زنان در صومعه ها از آرامش و پشتیبانی یکدیگر بهره مند می شدند و حتی برخی از راهبه ها به دلیل تحقیقات و آثارشان در سراسر اروپا به شهرت دست یافتند. این بررسی نشان می دهد که چگونه حتی در دل نظام های مذهبی که در ظاهر محدودکننده بودند، روزنه هایی برای بروز توانمندی های زنان وجود داشته است.

مارلین لگیت با نگاهی واقع گرایانه، تبیین می کند که مردسالاری ریشه هایی به مراتب کهن تر از فمینیسم دارد و چگونه میراث یونانی-رومی و سنت یهودی-مسیحی، دو پایه اصلی فرودستی زنان در تمدن غرب را تشکیل داده اند.

رنسانس و آستانه دوران مدرن: جرقه های تحول

لگیت در فصول میانی «زنان در روزگارشان»، به دوران رنسانس و اوایل دوران مدرن می پردازد؛ عصری که با تحولات فکری، هنری و دینی، جرقه های اولیه تغییرات عمیق در جایگاه زنان زده شد. این بخش از کتاب، فراز و نشیب های این دوره را با دقت خاصی دنبال می کند.

رنسانس: زنان، آموزش و خلاقیت های هنری

فصل سوم کتاب، با عنوان «تأثیر رنسانس: زنان، تحصیل، و هنرهای خلاقه»، به بررسی وضعیت اجتماعی زنان در قرون پانزدهم و شانزدهم می پردازد. با ظهور رنسانس و احیای ادبیات و ارزش های یونان باستان، زمزمه هایی برای آموزش یکسان برای زنان شنیده شد، اما این مسیر با موانع نظری و عملی فراوانی روبرو بود. لگیت به سیاست های جنسی آموزش اشاره می کند که زنان را از تحصیلات عالی محروم می ساخت. با این حال، او نمونه هایی از زنان نویسنده و هنرمند را معرفی می کند که با تلاش های فردی، توانستند از این موانع عبور کنند. اما نکته مهم تحلیل لگیت این است که او لزوماً این تلاش ها را حرکتی فمینیستی به معنای شورش سازمان یافته علیه نظام مردسالار نمی داند. به اعتقاد او، میل شدید زنان این دوره برای پذیرفته شدن در جامعه، مانع از شکل گیری یک شورش فمینیستی گسترده و رادیکال می شد. این تحلیل نشان می دهد که چگونه بستر فرهنگی و اجتماعی هر دوران، بر نوع و میزان مقاومت زنان تأثیر می گذارد.

دین، سیاست و ادبیات در آغازین دوران مدرن اروپا

لگیت در فصل چهارم، توجه خود را به همزمانی دوران آغازین مدرن اروپا با اصلاحات پروتستانی و کاتولیکی معطوف می کند. این دوره، با پدیده هایی چون شکنجه و آزار زنان جادوگر همراه بود که نمادی از خشونت تاریخی علیه زنان محسوب می شود. نویسنده ابتدا فرصت ها و محدودیت هایی را که دین در قرن شانزدهم و هفدهم برای زنان ایجاد کرده بود، به تصویر می کشد. با پیدایش پروتستان، تعداد زنان قدیس کاهش یافت و راهبه های با رویکرد لیبرال پا به عرصه فعالیت گذاشتند. از سوی دیگر، تحکیم مذهب پروتستان به تمرکز بیشتر بر کتاب مقدس و در نتیجه، تقویت نقش مرکزی پدر در خانواده انجامید.

لگیت تأثیر اصلاحات دینی پروتستان بر زنان نویسنده را نیز بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه دین به موضوع اصلی آثار ادبی این زنان تبدیل شد. فعالیت های مذهبی و نقش پیام آوران پروتستان، دو نمونه از فعالیت های زنان در دوره شکل گیری اصلاحات مذهبی بود. جنبش زنان در زمان های دشوار بیشتر خود را نشان می داد؛ به عنوان مثال، شرایط آشفته جنگ داخلی در انگلستان در دهه ۱۶۴۰ به زنان طبقه متوسط و پایین کمک کرد تا مقالات بسیاری درباره موضوعات متنوع اجتماعی و اقتصادی بنویسند.

در این دوره، از فعالیت زنان در عرصه سیاست و اقتصاد چندان استقبال نمی شد، اما آن ها در ادبیات و هنر فرصت بیشتری برای ابراز خود داشتند. ژانر «مشاجره زنان» (Querelle des Femmes) که از قرن پانزدهم تا هفدهم بر سر فضائل و رذائل زنان بحث می کرد، مورد توجه لگیت قرار می گیرد. کریستین دو پیزان به عنوان یکی از نخستین فمینیست ها و آغازگران این بحث ها شناخته می شود. لگیت با اشاره به اینکه این گروه ها متوجه بزرگترین ظلم علیه زنان یعنی شکنجه زنان جادوگر نشدند و تلاشی برای تغییر آن انجام ندادند، با اغماض و با در نظر گرفتن محدودیت های فرهنگی و طبقاتی، آن ها را فمینیست می خواند.انقلاب های بزرگ و خیزش موج اول فمینیسم: مطالبات و نقدها

مارلین لگیت در فصول بعدی کتاب «زنان در روزگارشان»، نگاه خود را به انقلاب های تعیین کننده تاریخی و شکل گیری موج اول فمینیسم معطوف می کند. او با دقت، تأثیر این تحولات را بر مطالبات زنان و چالش های پیش روی آنان بررسی می کند.

انقلاب ها در فلسفه و سیاست: زمینه ساز دگرگونی

فصل پنجم، به بررسی تأثیر انقلاب های فرانسه و آمریکا و همچنین انقلاب صنعتی در بریتانیا می پردازد. لگیت اذعان می کند که موقعیت سیال و بی ثبات حاصل از این انقلاب ها، دنیایی را در حال ساختن جلوه می داد؛ دنیایی با امکانات بالقوه که مردمان عادی، از جمله زنان، نیز می توانستند در آن سهمی داشته باشند. این تحولات، زمینه ساز تغییرات عمیق در ساختارهای اجتماعی و فکری شد و فرصت های جدیدی را برای طرح مطالبات زنان فراهم آورد. در این دوره، شاهد ظهور رادیکال ها و اصلاح گرانی هستیم که به دنبال تغییرات اساسی در جامعه بودند.

موج اول فمینیسم: دستاوردها، چالش ها و محدودیت ها

فصل های ششم تا دهم کتاب، به طور مفصل به تحلیل مقدمات، مسائل، چالش ها و موانع موج اول فمینیسم اختصاص دارد. در نیمه اول قرن نوزدهم، مدافعان زنان دیگر صرفاً به مطالبۀ رفتارهای بهتر راضی نبودند. آن ها موضوعات مناقشه برانگیزی مانند روسپی گری، برده داری، سرمایه داری و جنگ را مطرح کردند و حتی به شیوه های سنتی ازدواج پشت پا زدند. مطالبه حق طلاق، رد سوگند اطاعت از شوهر و تلاش برای ورود به پست های دولتی، از جمله این مطالبات رادیکال بود.

لگیت همچنین به پدیده «فمینیسم خاموش» و دوره بین دو جنگ جهانی می پردازد و تأثیر جنگ های جهانی بر نقش و موقعیت زنان را بررسی می کند. اما نکته مهم در تحلیل لگیت، نگاه آسیب شناسانه او به دستاوردهای موج اول است. او اشاره می کند که به باور بسیاری از پژوهشگران، بسیاری از دستاوردهای این دوره را نمی توان بدون ابهام به فمینیسم منتسب کرد و با اطمینان گفت همگی حاصل تحریکات فمینیستی بوده اند.

یکی از نقدهای اصلی لگیت بر محدودیت های موج اول فمینیسم، بی توجهی آن به مسائل نژاد و طبقه است. این نقد، یکی از نقاط قوت تحلیل های او محسوب می شود. او بیان می کند که این جنبش عمدتاً بر دغدغه های زنان سفیدپوست طبقه متوسط متمرکز بود و به همین دلیل، میان گروه های همگن خود هوادار داشت. دغدغه های خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی برای زنان سفیدپوست طبقه متوسط، اولویت بندی متفاوتی نسبت به سایر زنان، به ویژه زنان برده آزاد شده، داشت. به عنوان مثال، ازدواج و خانواده ای که زنان سفیدپوست علیه آن می نوشتند، برای زنان برده تازه آزاد شده، دستاورد گرانبهایی بود که منبع قدرت آن ها محسوب می شد. این تفاوت در تجربیات، شکافی عمیق میان اهداف و مطالبات گروه های مختلف زنان ایجاد می کرد.

بی توجهی موج اول فمینیسم به مسائل نژاد و طبقه، آن را به جنبشی محدود به زنان سفیدپوست طبقه متوسط بدل ساخت و نشان دهنده چالش های درونی در مسیر دستیابی به برابری جامع بود.

ریشه های موج دوم فمینیسم و دوران پس از جنگ

فصل آخر کتاب «زنان در روزگارشان»، خواننده را به دوران پس از جنگ جهانی دوم و ریشه های شکل گیری موج دوم فمینیسم می برد. مارلین لگیت در این بخش، به تحولات اجتماعی و فکری که منجر به خیزش مجدد جنبش زنان شد، می پردازد و نگاهی تحلیلی به شرایط آن دوره ارائه می دهد.

از تناقضات پس از جنگ تا سال ۱۹۶۸

لگیت سال ۱۹۶۸ را نقطه عطفی در تاریخ موج دوم فمینیسم می داند؛ سالی که برای اولین بار، زنان بدون احساس شرم، فمینیست بودن خود را اعلام کردند و این جنبش در دهه های ۶۰ و ۷۰ به صورت عمومی مطرح شد. تجربه جنگ جهانی دوم برای زنان، متفاوت از جنگ اول بود؛ در جنگ دوم، زنان به جنگجویانی مقاوم تبدیل شدند و وظایفی مشابه مردان بر عهده گرفتند. اما پس از جنگ، با تناقضات جدیدی روبرو شدند. از یک سو، از کار خود در دوران جنگ راضی بودند، اما از سوی دیگر، فشارهای اجتماعی و فرهنگی آن ها را به بازگشت به خانه هایشان سوق می داد.

بحث دیگر در این فصل، تأثیر مذهب کاتولیک بر تأخیر حقوق مدنی زنان در کشورهای کاتولیک مذهب است. لگیت این پرسش را مطرح می کند که چرا حق رأی در این کشورها دیرتر به ثمر رسید و محافظه کاری زنان کاتولیک را یکی از دلایل احتمالی این تأخیر برمی شمرد. همچنین، نفوذ و اتکا به نفس فعالان پروتستان منجر به کمرنگ شدن نقش کاتولیک ها شد.

معرفی سیمون دوبووار و کتاب تأثیرگذار «جنس دوم» یکی از نکات برجسته این فصل است. دوبووار در دوران محافظه کاری فمینیسم در دهه ۱۹۵۰ به اوج رسید و با تحلیلی اگزیستانسیالیستی از جایگاه زن نسبت به مرد، با انتقادات و حملات زیادی روبرو شد، اما کتاب او با استقبال بی نظیری در جهان مواجه گشت و تأثیری شگرف بر تفکر فمینیستی گذاشت. لگیت به طور گذرا به دهه ۷۰ و اوج موج دوم فمینیسم و بحث فمینیسم فرهنگی نیز اشاره می کند و نشان می دهد که چگونه این دوران، با پتانسیل ها و چالش های خاص خود، فمینیسم را وارد فاز جدیدی از مبارزه کرد.

چرا «زنان در روزگارشان» اثری ماندگار و ضروری است؟ (تحلیل و نتیجه گیری)

کتاب «زنان در روزگارشان: تاریخ فمینیسم در غرب» اثر مارلین لگیت، فراتر از یک روایت صرف از وقایع تاریخی، اثری عمیق و تحلیلی است که به همین دلیل، جایگاهی ماندگار در مطالعات زنان و تاریخ فمینیسم یافته است. ارزش این کتاب، در نگاه واقع گرایانه و آسیب شناسانه لگیت به مبارزات زنان نهفته است. او نه تنها دستاوردهای بزرگ را برجسته می کند، بلکه اشتباهات، محدودیت های فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، اقتصادی و حتی شخصیتی فعالان زن در طول تاریخ را نیز به تصویر می کشد.

تحلیل لگیت از نقش باورهای مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و نژادی در تبیین تاریخ فمینیسم، از نقاط قوت برجسته این اثر است. او نشان می دهد که چگونه این عوامل، به طور همزمان هم می توانستند مانعی برای پیشرفت باشند و هم بستری برای ایجاد فرصت های جدید. از مریم مجدلیه و ژاندارک گرفته تا کریستین دو پیزان، ماری والستون کرافت، سیمون دوبووار و بتی فریدان، هیچ یک از قلم انتقادی او در امان نمانده اند، اما در کنار نقد، به خدمات ارزشمند هر یک نیز اشاره شده است.

به نظر می رسد، موضع فعال و نقادانه نویسنده در بازخوانی گذشته، دانشی صحیح و عمیق را درباره تلاش های فعالان زن طی قرون و موانع پیش روی آن ها فراهم می آورد. این موانع، هنوز هم به شکل سابق یا در کسوتی دیگر، با سرسختی وجود دارند و آگاهی خواننده نسبت به آن ها، او را در فهم و واکنش به چالش های کنونی توانمندتر خواهد کرد. مطالعه «زنان در روزگارشان» برای هر کسی که به دنبال درک ریشه های برابری خواهی و پیچیدگی های مبارزات زنان است، ضروری است. این کتاب نه تنها تاریخ را روشن می کند، بلکه به ما کمک می کند تا با دیدی بازتر به مسائل زمانه خود نگاه کنیم و برای آینده ای عادلانه تر، گام های محکم تری برداریم.

اطلاعات تکمیلی کتاب

کتاب «زنان در روزگارشان: تاریخ فمینیسم در غرب» اثری از مارلین لگیت، توسط

نیلوفر مهدیان

به فارسی ترجمه شده و توسط

نشر نی

به بازار کتاب عرضه شده است.

این کتاب در دسته بندی موضوعی علوم اجتماعی، مطالعات زنان، تاریخ، فلسفه و جامعه شناسی قرار می گیرد و منبعی ارزشمند برای علاقه مندان به این حوزه ها محسوب می شود. حضور این کتاب در کتابخانه ها و مراکز علمی، به واسطه رویکرد جامع و تحلیلی آن، همواره مورد توجه قرار گرفته است.

دکمه بازگشت به بالا